زندگی
زندگی چیست
نظير دوست نديدم اگر چه از مه و مهر صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد نه من سبوکش اين دير رندسوزم و بس مگر تو شانه زدي زلف عنبرافشان را نثار روي تو هر برگ گل که در چمن است زبان ناطقه در وصف شوق نالان است رخ تو در دلم آمد مراد خواهم يافت
نظرات شما عزیزان:
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما ميرود ارادت اوست
نهادم آينهها در مقابل رخ دوست
که چون شکنج ورقهاي غنچه تو بر توست
بسا سرا که در اين کارخانه سنگ و سبوست
که باد غاليه سا گشت و خاک عنبربوست
فداي قد تو هر سروبن که بر لب جوست
چه جاي کلک بريده زبان بيهده گوست
چرا که حال نکو در قفاي فال نکوست
Power By:
LoxBlog.Com |